نمی دونم این مصاحبه جدیده یا قدیمی
ولی خوندنش ضرری نداره
برو ادامه مطلب تازه عکساشم هست
نظرم بزار
مرسی
ممنون
متشکر
چگونه وارد فضای صدا و سیما شدید؟من ابتدا از طریق نویسندگی وارد رادیو جوان شدم و یک آیتم طنز در برنامه کاملا جوانانه را خودم مینوشتم و با لهجه کاشانی میخواندم. بعد آقای زاهدی که صدای مرا در برنامه آخرشه ـ که در رادیو جوان پخش میشد ـ شنیدند با من تماس گرفتند و از من خواستند نریشن برنامه گزینه جوان را اجرا کنم. اما پس از پذیرفته شدن در تست گویندگی قرار شد اجرای برنامه شروع خوب را به عهده بگیرم، ولی به دلیل فضای علمیای که داشتم و اختراعی که از من ثبت شده بود، اجرای برنامه گزینه جوان به من پیشنهاد شد و اولین برنامهای بود که به طور زنده از من روی آنتن رفت.
علی ضیا این همه انرژی را از کجا میآورد؟
این مطمئنا لطف و عنایت خداست که به من کمک و انرژیام را تامین میکند. گاهی واقعا خسته یا ناراحت هستم، اما با دیدن دوربین یا میکروفن انرژی مضاعفی در خود احساس میکنم و اینکه با مطالعه و تحقیق سعی میکنم خودم را به روز نگه دارم و با دادن اطلاعات جدید و نو به مخاطب او را راضی کنم. بیننده گناهی ندارد که چهره عبوس یا ناراحت مرا تحمل کند، بنابراین در مقابل بیننده فیلم بازی نمیکنم و سعی میکنم همواره شادی و انرژی خود را به مخاطب انتقال دهم، چون مخاطب ما باهوش است و اگر چیزی بگویی که به آن اعتقاد نداشته باشی یا بخواهی نشاطی ظاهری یا اطلاعات فرآوری نشده را به او تحویل دهی مطمئنا از پس قاب شیشهای تصویر، آن را درک خواهد کرد. من برای شعور مخاطبم احترام زیادی قائلم و حتی سعی میکنم از بهترین لباسهایم برای اجرا استفاده کنم.
با توجه به اینکه شما در هر دو عرصه صدا و سیما فعال هستید، فرق بین مجری و گوینده از نگاه شما چیست؟
گوینده، متکی به متن است، در حالی که مجری متکی به متن نیست. در رادیو متنها را میخواندم، ولی آن را به زبان خودم و در راستای متن اصلی برای شنونده بیان میکردم، گوینده نباید حتی یک واو را در جمله جابهجا کند. اما در برنامهای که ما در تلویزیون اجرا میکنیم متنهایی که گفته میشود با هماهنگی گروه و اتاق فکر است و عقل جمعی تصمیم میگیرد چه چیزی در حال حاضر باید روی آنتن گفته شود و این یک حسن است که از قبل درباره صحبتها فکر میشود. این تفاوت حتی بین مخاطب رادیو و تلویزیون نیز وجود دارد و من پس از 5 سال اجرا در رادیو وقتی خواستم بعضی از تکنیکهای اجرا در رایو را به تلویزیون بیاورم متوجه شدم به هیچ عنوان جواب نمیدهد.
همین قضیه درباره رادیو هم صادق است و من بعد از 11 ماه که به رادیو برگشتم مخاطب رادیو از من اصطلاحات تلویزیون را قبول نمیکرد. این دو رسانه معیارها، ساختارها، فضا و حتی مدیای متفاوتی با هم دارند و برای اجرا باید این موضوع را مد نظر داشته باشیم. با اینکه اجرا را شکلی از هنر نمایش میدانم، ولی این مقوله به طور کلی از تئاتر جداست و من در اجرایم نقش کسی را بازی نمیکنم.
چقدر از اجراهای شما در نیمروز مطابق متن است؟
در گفتوگوها بر متن متکی نیستم و گاهی ممکن است فضا را به سمتی که خودم مایل هستم هدایت کنم و در این رابطه دستم باز است، اما بعضی جاها واقعا هماهنگی لازمه کار است و باید انجام شود. درباره خبرها و حرفهایی که بعد از خبر باید گفته شود حتما از قبل فکر میشود و بداههپردازی نیز تا حدودی وجود دارد. گرچه اتاق فکر تصمیم میگیرد که نقطه صفر تا 100 برنامه کجا باشد، ولی من نیز عضوی از همین اتاق فکر هستم و بدهبستانهای اینچنینی وجود دارد، اما به طور کلی دستم برای اجرا باز است. اینکه مهمان برنامه را راه میبرم یا با او مسابقه میدهم یا کف زمین مینشینم و از او میخواهم شعر بخواند همه از مصادیق این کار هستند.
با توجه به این ساختارشکنی که در سوال قبلی نیز به آن اشاره کردید، نترسیدید این سبک جدید اجرا را مخاطب نپذیرد یا با انتقاد مواجه شوید؟
نه. من به این موضوع واقفم در مقابل هر چیز جدیدی که میآید مقداری اینرسی وجود دارد و این مساله البته طبیعی است و بعد از مدتی عادی میشود و مخاطب مطمئنا پذیرای آن است و این موضوع با توجه به پیامکها و تماسهای مردمی نیز قابل مشاهده بود و اینکه این ساختارشکنی، کاری حساب شده بود که از قبل در باره آن مطالعه شده و با فکر انجام میگرفت و کاری نبود که یکباره و حساب نشده انجام بگیرد. پس از این بابت من زیاد استرسی نداشتم و مخلص تمام کسانی هستم که از من انتقاد میکنند، چراکه باعث میشود به نقاط ضعف کارم واقف شوم و در راستای هرچه بهتر شدن اجرایم بکوشم.
آیا سعی میکنید مهمانان برنامه را راضی نگه دارید؟
نه به هیچ عنوان اینگونه نیست. بلکه من کاملا محترمانه با آنها برخورد میکنم و اگر هم انتقادی باشد یا با نظر آنان موافق نباشم با احترام، مخالفت خود را ابراز میکنم. بین جسارت و بیادبی یک مجری، مرز باریکی وجود دارد که با اندکی غفلت آن مجری دچار آسیب میشود و باید این نکته را در نظر داشته باشی که نظر مهمان هم برای خودش محترم است و شان یک برنامه در تلویزیون بسیار بیشتر از این است که در آن به کسی بیاحترامی شود. مردم ما باهوش هستند و خودشان رفتار درست یا نادرست را تشخیص میدهند.
آیا به این موضوع اعتقاد دارید که ظرفیت، عامل مهمی برای موفقیت یک مجری است؟
صد درصد همینطور است. شاید مثال بزنید افرادی هستند که ظرفیت ندارند، ولی در کارشان موفقند، اما من میگویم این افراد خودشان ضرر میکنند و در ذهن مردم جایی ندارند و من اگر بخواهم کار ناشایستی انجام دهم بیشتر از دیگران خودم را سرزنش میکنم، چراکه ما دیده میشویم و ممکن است رفتار ما بر دیگران تاثیر بگذارد. وقتی تو بتوانی در میان مردم باشی و دغدغه آنان را داشته باشی، مطمئنا میتوانی حرفشان را مطرح کنی و آنها تو را میپذیرند. متاسفانه در حال حاضر به گونهای است که بعضی افراد به محض اینکه اندکی شناخته میشوند از مردم فاصله میگیرند و رفتارهای عجیبی انجام میدهند که در شأنشان نیست.
در صورتی که اتفاقی نیفتاده و باید اینگونه فکر کنی که تو هم یکی از همین مردم هستی و قرار است حرف آنان را در رسانه مطرح کنی. به نظر من هرکس خدایش را گم کند، دچار غرور میشود و جدا شدن از مردم مهمترین آسیب به یک هنرمند و بخصوص یک مجری است. وقتی مردم تو را میشناسند مسوولیتت بیشتر میشود.
اولین برنامهای که در رادیو اجرا کردید چه بود، اولین دستمزدتان چقدر بود و پس از شنیدن صدای خودتان چه احساسی داشتید؟
برای اولین بار قرار بود فقط تکهای با عنوان «ساعت 22، اینجا تهران است، صدای جمهوری اسلامی ایران» اجرا کنم که آن را اینگونه گفتم «ساعت 10 ، اینجا جوان، برو...» (با خنده)
و اولینبار که صدای خودم را شنیدم فکر کردم که صدایم چقدر از خودم بزرگتر است. اولین دستمزدم هم 20 هزار تومان بود.
مهمترین عامل ماندگاری یک مجری از دید شما چیست؟
از دیدگاه من 2 عامل اصلی و مهم هستند؛ اول اینکه من نقش خداوند را بشدت در زندگی خودم پررنگ میبینم و به این اعتقاد دارم که هرچه او برایمان بخواهد خیر است و خوب. گاهی اوقات او برایم سختی میخواهد که در این صورت هم باید پایداری کنم و به راهم ادامه دهم و دوم اینکه یک هنرمند باید حواسش به مردم باشد. اگر با مردم باشی و خودت را از آنها جدا نکنی و به انزوا کشیده نشوی میتوانی ماندگار باشی. آنچه هماکنون مغفول مانده این که ما گاهی یکسری عوامل را یادمان میرود و شاید بعضی وقتها به دلیل مشکلاتی که برایمان ایجاد میشود ـ که البته شاید از حسب مهر و محبت مردم باشد ـ هنرمندان خودشان را از مردم جدا میکنند و همین باعث فراموش شدن یک مجری میشود.
بیشتر در چه زمینههایی مطالعه دارید؟
بیشتر به طور خاص مطالعه میکنم، اما در زمینههای زیادی مطالعه دارم از جمله رمان، جامعهشناسی، فلسفه هنر و... اما بیشتر فضای نشریات را ترجیح میدهم، چراکه یک مجری باید اطلاعاتش به پهنای یک اقیانوس و عمق یک بند انگشت باشد.
آینده را چگونه میبینید؟
به نظر من آینده را باید ساخت. به امید پروردگار من قصد دارم آینده را به نحو شایستهای تغییر دهم. اول اینکه قصد دارم خودم بسیار بهتر باشم و مانند بسیاری از کسانی که اسطوره بودند مثل تختی که مردم آنان را به عنوان فرزند خود پذیرفتهاند، دوست دارم عنایت خداوند همواره شامل حالم باشد و بعد برنامههای بسیاری در ذهن دارم که هم برای کشورم بتوانم مفید باشم و هم برای شهرم.
من به طور حتم برای کاشان تلاش میکنم و استعدادهای بالقوه جوانان شهرم را تا جایی که بتوانم به فعل درمیآورم، گرچه مشکلات زیادی بر سر راهم قرار دارد، اما ایستادگی میکنم.
...ودیگرهیچ